سلام اللههء عزيز و دوست داشتني!
داستان بسيار دل انگيز گيرا و پر از لطافت هاي كلامي بود بسيار خوشم آمد
سلام
ممنون از اين كه به وبلاگم سر زدي
مر30
اگه بفهمه به خاطرش يه وبلاگ باز كردي چي ميشه؟!!
سلام عزيزم!! الهي......
چه بد درديه اين عشق
ولي داستان شما هم خيلي جالبه هم غم انگيز
اميدوارم يه جوري بشه كه هردوتون راضي بشين!
_ سلام.
_ چطوري رفيق؟ اينجوري پيش بري چند وقت ديگه هيچي ازت نميمونه، شاد باشي.
_ موفق و خوشبخت باش. اين يه دستوره.
سلام.ممنون از حضورت.[زبان]
موفق باشي...تا بعد..[گل]
زودي بيا...
سلام الهه
نبينم غمتو...!
ولي چه داستان غم انگيزي داري.
من كه خيلي حالم گرفته شد.
همه نوع عشق ديده بودم به جز اينجوريشو!
ولي ميدونستي داستان زندگيت خيلي تكه؟
نه، ازت خوشم اومد. چون قلم رووني داري. شايد هم به خاطر عشقته.
راستي يه سوال....؟
همه ي مطالبتو ميخواي در مورد داداشت بنويسي؟
فعلا.....
حالا اين سامان خوش بخت كي هست؟
خوشحالم كه دعوتم را پذيرفتين وبه وبلاگم تشريف آورديد
در ضمن اولين كامنت من براتون گذاشتم